ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دعای روز ششم
ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیتِک وَ لا تَضْرِبْنِی بِسِیاطِ نَقِمَتِک وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِک بِمَنِّک وَ اَیادِیک یا مُنْتَهَی رَغْبَة الرَّاغِبِینَ
خدایا مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دلشدگان.
خدایا مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دلشدگان.
ضیاء موحد: مجموعه تازه اشعارم بر اساس تاریخ مرتب شدهاند
مجموعهای از شعرهای نو خود را که آغاز سرایش آنها به دهه ۴۰ برمیگردد، با همکاری نشر نیلوفر منتشر خواهم کرد. شش دفتر شعر داشتم و شعرهای دیگری هم متفرق بودند که البته نتوانستم همه آنها را جمعآوری کنم اما تا جای ممکن این کار را انجام دادم. شعرهای این مجموعه به ترتیب تاریخ مرتب شدهاند تا سیر تحول کارم برای کسی که میخواهد تحقیقی انجام دهد، نشان داده شود. آغاز سرایش شعرهای این مجموعه به حدود سال ۱۳۴۶، زمانی که سرودن شعر نو را آغاز کرده بودم، برمیگردد. تا پیش از این زمان شعر کلاسیک میسرودم که آنها را از این مجموعه کنار گذاشتهام.
گفتههای این شاعر و پژوهشگر ادبی در ایسنا
گفتههای این شاعر و پژوهشگر ادبی در ایسنا
مروری بر جایگاه جشنواره تئاتر دانشجویی در مسیر هنرهای نمایشی
نقشآفرین در رواج و پیشرفت تئاتر ایران
رحمت امینی
مدرس تئاتر
تئاتر دانشجویی بویژه پس از انقلاب نقش عمدهای در رواج و پیشرفت تئاتر داشته و اگر نگاهی گذرا و حتی بیپژوهش به تئاتر چند دهه اخیرمان داشته باشیم میبینیم چهرههای بسیاری مانند نادر برهانیمرند، حسن معجونی، محمد مســـــاوات، کـــــــــــوروش نریمانی، اشکان خیلنژاد و... طیفهایی مختلف از جوانان همه دانش آموختگانی بودند که در دوران دانشجویی هم در جشنوارههای دانشجویی استعداد خود را بروز میدادند و در واقع ابتدا در دانشگاه محک میخوردند و سپس در بخشهای مختلفی از قبیل نمایشنامهنویسی، بازیگری، کارگردانی و... خود را بهعنوان استعدادهای جوان به جامعه تئاتر حرفهای کشور معرفی میکردند. این مسأله نشان میدهد که جمله ابتدایی من، یعنی نقش دانشجویان و جشنوارههای تئاتر دانشجویی در رواج و گسترش تئاتر به دست دانشگاهیان تأثیری بسزا داشته و خود استادانی که با دانشجوها کار میکردند هم در این میانه بیتأثیر و نقش نبودهاند. خود من یادم میآید که در زمان دانشجویی چهرههای شاخصی مثل دکتر علی رفیعی آرامآرام چهرههایی را کشف میکرد و آنها را در قامت دستیار یا بازیگر و... روی صحنه میبرد که نمونه آن حمید پورآذری است که از همین فرم و فضاها صاحبنام شد و در چنین بسترهایی رشد کرد. پس نقش دانشگاه و چنین جشنوارهای نه تنها قابل انکار نیست بلکه قابل مطالعه و تحقیق بیشتر است. البته طی سالیان گذشته متأسفانه ما شاهد تغییرات ساختاری در تئاتر ایران بودیم و این مسأله با قطع شدن بودجههای مرسوم برای تولید تئاتر و تبدیل آنها به کمک هزینه و پیدایش تماشاخانههای خصوصی تا حدی دچار چالش شد. پیش از این یک کارگردان شناخته شده با خیال راحت و بیآنکه فکر فروش و پر شدن صندلیها باشد از استعدادهای جوان و از فضای آکادمیک آمده استفاده میکرد و دغدغه فروش و بازگشت هزینهها را نداشت؛ اما در چنین شرایطی کارگردانهای شناختهشده کمتر از چهرههای تازه سود میبردند چون باید هزینههای تئاتر خود را با آوردن چهرههایی شناخته شده تأمین میکردند و این موضوع گسستی در اصل ماجرایی که از آن سخن به میان آمد ایجاد کرد. همین شد که کمکم شاهد ورود بازیگرانی شدیم که از حوزههای دیگر مثل سینما و تلویزیون وارد تئاتر شدند تا خیال تهیهکننده و کارگردان یک اثر نمایشی را بابت فروش بلیت و تأمین هزینهها راحت کنند. من هیچ نقدی در باره این مسأله ندارم اما اگر چنین مسألهای پیش نمیآمد یا به این حدت و شدت پیش نمیآمد، کارگردانهای صاحبنام، دست بازتری برای استفاده از جوانترها داشتند و جوانها هم میتوانستند بستری برای هنرآفرینی بیابند. با همه اینها همچنان به جرأت میتوان گفت که در تئاتر دانشجویی اتفاقات تجربه گرایانه رخ میدهد و همین است که با وجود تحلیل رفتن انرژی تئاتر حرفهای گروههای دانشجویی درخششهای بسیار دارند. در کنار بازیگری و کارگردانی ما طی سالهای گذشته درامنویسهای موفقی را هم البته از دل همین فضاهای آکادمیک چه در کسوت استاد و چه در کسوت دانشجو به تئاتر ایران معرفی کردهایم و چهرههای شاخص بسیاری از جمله علیرضا نادری، محمد مساوات، محمد رحمانیان و محمد یعقوبی و... از این دستهاند که در محیطهای دانشگاهی دست به تولید متنهای قابل تأمل زدند. البته در جهان هم تعداد درام نویسهای برجسته به نسبت گروههای تئاتری و شاکله تئاتر کمتر هستند و تعجبی ندارد درامنویسهای درجه یک ما هم کم تعداد هستند و همین تعداد هم از جریان آکادمیک ما بیرون میآیند و اگر مقایسه اجمالی کنیم به نسبت تاریخ درامنویسی در دو دهه اخیر رشد بسیار خوبی در این حوزه داشتهایم و نمونهاش در نمایشنامهنویسهای زن است که ما امروز چهرههای شاخصی همچون نغمه ثمینی یا چیستا یثربی و... را داریم. یک نکته هم درباره جشنواره تئاتر دانشجویی امسال در انتهای این یادداشت اضافه کنم و آن اینکه جشنواره امسال باید با دقت و وسواس بسیار زیادی برگزار شود و همکاران من حتماً باید از اجراهای عمومی صرفنظر کنند چون ریسک بسیار بزرگی به همراه دارد و در شرایطی که ما در آن به سر میبریم حتی جان یک نفر هم اهمیت بسیاری دارد. بهجای اجراهای عمومی همانطور که در جشنوارههای تئاتر فجر و... تجربه شد میتوان به سمت فضاهای آنلاین رفت و از نظر من اتفاقاً بسیار هم میتواند امکان خوبی باشد و حتی در سالهایی که همه چیز طبق روال است از این امکان استفاده کرد.
مدرس تئاتر
تئاتر دانشجویی بویژه پس از انقلاب نقش عمدهای در رواج و پیشرفت تئاتر داشته و اگر نگاهی گذرا و حتی بیپژوهش به تئاتر چند دهه اخیرمان داشته باشیم میبینیم چهرههای بسیاری مانند نادر برهانیمرند، حسن معجونی، محمد مســـــاوات، کـــــــــــوروش نریمانی، اشکان خیلنژاد و... طیفهایی مختلف از جوانان همه دانش آموختگانی بودند که در دوران دانشجویی هم در جشنوارههای دانشجویی استعداد خود را بروز میدادند و در واقع ابتدا در دانشگاه محک میخوردند و سپس در بخشهای مختلفی از قبیل نمایشنامهنویسی، بازیگری، کارگردانی و... خود را بهعنوان استعدادهای جوان به جامعه تئاتر حرفهای کشور معرفی میکردند. این مسأله نشان میدهد که جمله ابتدایی من، یعنی نقش دانشجویان و جشنوارههای تئاتر دانشجویی در رواج و گسترش تئاتر به دست دانشگاهیان تأثیری بسزا داشته و خود استادانی که با دانشجوها کار میکردند هم در این میانه بیتأثیر و نقش نبودهاند. خود من یادم میآید که در زمان دانشجویی چهرههای شاخصی مثل دکتر علی رفیعی آرامآرام چهرههایی را کشف میکرد و آنها را در قامت دستیار یا بازیگر و... روی صحنه میبرد که نمونه آن حمید پورآذری است که از همین فرم و فضاها صاحبنام شد و در چنین بسترهایی رشد کرد. پس نقش دانشگاه و چنین جشنوارهای نه تنها قابل انکار نیست بلکه قابل مطالعه و تحقیق بیشتر است. البته طی سالیان گذشته متأسفانه ما شاهد تغییرات ساختاری در تئاتر ایران بودیم و این مسأله با قطع شدن بودجههای مرسوم برای تولید تئاتر و تبدیل آنها به کمک هزینه و پیدایش تماشاخانههای خصوصی تا حدی دچار چالش شد. پیش از این یک کارگردان شناخته شده با خیال راحت و بیآنکه فکر فروش و پر شدن صندلیها باشد از استعدادهای جوان و از فضای آکادمیک آمده استفاده میکرد و دغدغه فروش و بازگشت هزینهها را نداشت؛ اما در چنین شرایطی کارگردانهای شناختهشده کمتر از چهرههای تازه سود میبردند چون باید هزینههای تئاتر خود را با آوردن چهرههایی شناخته شده تأمین میکردند و این موضوع گسستی در اصل ماجرایی که از آن سخن به میان آمد ایجاد کرد. همین شد که کمکم شاهد ورود بازیگرانی شدیم که از حوزههای دیگر مثل سینما و تلویزیون وارد تئاتر شدند تا خیال تهیهکننده و کارگردان یک اثر نمایشی را بابت فروش بلیت و تأمین هزینهها راحت کنند. من هیچ نقدی در باره این مسأله ندارم اما اگر چنین مسألهای پیش نمیآمد یا به این حدت و شدت پیش نمیآمد، کارگردانهای صاحبنام، دست بازتری برای استفاده از جوانترها داشتند و جوانها هم میتوانستند بستری برای هنرآفرینی بیابند. با همه اینها همچنان به جرأت میتوان گفت که در تئاتر دانشجویی اتفاقات تجربه گرایانه رخ میدهد و همین است که با وجود تحلیل رفتن انرژی تئاتر حرفهای گروههای دانشجویی درخششهای بسیار دارند. در کنار بازیگری و کارگردانی ما طی سالهای گذشته درامنویسهای موفقی را هم البته از دل همین فضاهای آکادمیک چه در کسوت استاد و چه در کسوت دانشجو به تئاتر ایران معرفی کردهایم و چهرههای شاخص بسیاری از جمله علیرضا نادری، محمد مساوات، محمد رحمانیان و محمد یعقوبی و... از این دستهاند که در محیطهای دانشگاهی دست به تولید متنهای قابل تأمل زدند. البته در جهان هم تعداد درام نویسهای برجسته به نسبت گروههای تئاتری و شاکله تئاتر کمتر هستند و تعجبی ندارد درامنویسهای درجه یک ما هم کم تعداد هستند و همین تعداد هم از جریان آکادمیک ما بیرون میآیند و اگر مقایسه اجمالی کنیم به نسبت تاریخ درامنویسی در دو دهه اخیر رشد بسیار خوبی در این حوزه داشتهایم و نمونهاش در نمایشنامهنویسهای زن است که ما امروز چهرههای شاخصی همچون نغمه ثمینی یا چیستا یثربی و... را داریم. یک نکته هم درباره جشنواره تئاتر دانشجویی امسال در انتهای این یادداشت اضافه کنم و آن اینکه جشنواره امسال باید با دقت و وسواس بسیار زیادی برگزار شود و همکاران من حتماً باید از اجراهای عمومی صرفنظر کنند چون ریسک بسیار بزرگی به همراه دارد و در شرایطی که ما در آن به سر میبریم حتی جان یک نفر هم اهمیت بسیاری دارد. بهجای اجراهای عمومی همانطور که در جشنوارههای تئاتر فجر و... تجربه شد میتوان به سمت فضاهای آنلاین رفت و از نظر من اتفاقاً بسیار هم میتواند امکان خوبی باشد و حتی در سالهایی که همه چیز طبق روال است از این امکان استفاده کرد.
روز ششم ماه رمضان
ای خدایی که اولین سلام را بر زبانم نوشتی!
عبدالرحیم سعیدی راد
شاعر و پژوهشگر
ای نقاش زیباترین طلوعها و غروبها!
بخوبی درک کردهام که فرصتها مثل عمر گل کوتاهند و زندگی گلخانهای بینهایت است. یاریام کن تا باغبان این گلخانه بینظیر باشم.
می دانم که سقفهای کوتاه دلگیرند، کمکم کن تا کبوتر افکارم را در آسمان شگفت و بلند یاد تو به پرواز در آورم.
ای خالق عشق و دردهای شیرین!
شیوه حرف زدن با خودت را به من بیاموز و لذت مناجات را در این ایستگاه ششم ماه رمضان، به سلولهای تنم بچشان! ای محبوبترین آفریدگار!
چراغ عشق را در قلبم روشن نگهدار! همین.
شاعر و پژوهشگر
ای نقاش زیباترین طلوعها و غروبها!
بخوبی درک کردهام که فرصتها مثل عمر گل کوتاهند و زندگی گلخانهای بینهایت است. یاریام کن تا باغبان این گلخانه بینظیر باشم.
می دانم که سقفهای کوتاه دلگیرند، کمکم کن تا کبوتر افکارم را در آسمان شگفت و بلند یاد تو به پرواز در آورم.
ای خالق عشق و دردهای شیرین!
شیوه حرف زدن با خودت را به من بیاموز و لذت مناجات را در این ایستگاه ششم ماه رمضان، به سلولهای تنم بچشان! ای محبوبترین آفریدگار!
چراغ عشق را در قلبم روشن نگهدار! همین.
شاخصهای ایمان
عبدالحسین طالعی
استاددانشگاه
سخن گفتن از ایمان دشوار است، بدان روی که حقیقتی والا است که در ورای عملکردها و تفسیرهای گوناگون و گاه متضاد، چنان پنهان شده که بازیابی آن آسان نیست. بهعبارت دیگر، به عدد مدعیان ایمان میتوان تعبیرهای متنوع از ایمان سراغ گرفت. اما ایمان چیست؟ چیست این گوهر گمشده که همگان میجویند و کمتر کسی کنه آن را میشناسد؟
قرآن به ما از آزمون مدعیان ایمان خبر میدهد. (عنکبوت، 2)، آزمونی که بر اساس آن میتوان مؤمن راستین را از مدعی کاذب بازشناخت. نیز به مؤمنان توصیه میکند که ایمان بیاورند (نساء، 136)، یعنی که محض ادعا را نمیپذیرد، بلکه عملی در خور ادعا را از آنان میخواهد.
برای اینکه محک ایمان را باز شناسیم، شاخصهای آن را از زبان کسی میجوییم که «امیر اهل ایمان» ویژگی بارز اوست و همگان او را با عنوان «ایمان مجسم» میشناسند. آن بزرگمرد، کسی نیست جز امام علی ابن ابی طالب علیه السلام که گوهر ایمان نه تنها در تمام اعضا و جوارح بدن، بلکه در روح بلند او نیز نمایان بود. آن گرامی در حدیثی بلند - که علامه مجلسی در دانشنامه گران ارج بحار الانوار ج 66 (چاپ بیروت) ص 73 تا 84 نقل کرده - شاخصهایی برای آزمون مهم مدعای ایمان عرضه میکند. در این یادداشت، کلامی مختصر بر اساس این حدیث بیان میشود.
حدیث ویژگیهای ایمان با این آموزه مهم آغاز میشود که ایمان سه وجه جداییناپذیر دارد: اعتراف قلبی، اظهار زبانی، عمل به اعضای بدن. حضرتش این سه وجه را عمل تمام و تمام عمل میداند. این منشور با همین سه وجه نور میافشاند، وگرنه اکتفا به یک یا دو وجه آن ما را از دستیابی به حقیقت آن دور میدارد. در این میان، وظیفه قلب را مهمترین وظیفه میداند، از آن روی که فرمانده اعضای بدن است و همه به فرمان اویند.
اما پس از آن نوبت به وظایف زبان، گوش، چشم، دست، پا، سر و... میرسد. در شمار وظایف قلب، تذکر و تفکر و معرفت جایگاهی ویژه دارد. اعضای بدن نباید تظاهری بر خلاف قلب داشته باشند؛ یعنی که ایمان هرگز با نفاق سر سازش ندارد. زبان باید در خدمت منافع راستین فرد و جامعه باشد و کارنامه زبانی که جز این باشد با مدعای ایمان نمیسازد. گوش باید وقف بر مطالبی شود که در زندگی انسان بهکار میآید، یعنی هرگونه استفاده جز این مسیر، خلاف عقل و شرع است. چشم باید دروازهای برای تفکر و ژرف نگری باشد، وگرنه، ای بسا کسانی که ظاهراً بینایند ولی کوردلی را در پیش گرفتهاند. دست باید به یاری دیگران بشتابد و دست دیگران را بگیرد نه اینکه بر سر آنها بزند.
همین گونه دیگر اعضا و وظایف آنها را بر میشمارد که این مختصر را مجال بیان نیست. امیر ایمان در پایان حدیث بیان میدارد که هر کس وظایفی را که در این منشور آمده، به انجام نرساند، ایمانش ناتمام میماند. نکته مهم آن است که دیگران همین ایمان ناتمام را همانند تابلویی پیش چشم خود مینهند و بر مبنای آن به قضاوت مینشینند و از گرایش درونی به ایمان حذر میکنند.
بدین سان کار زشت یک فرد، در ادعایی بدون پشتوانه عمل، راه را بر دستیابی دیگران به رستگاری میبندد. یعنی فردی که ادعای ایمان میکند بدون توجه به آنچه مقتضای چنین ادعای بزرگی است، نه تنها به خود، بلکه به دیگران نیز ستم میکند. البته از فرد فرد آدمیان انتظار نمیرود که بر قله بالاترین درجات ایمان جای بگیرند و تفاوت درجات در این مورد کاملاً پذیرفتنی است؛ ولی به شرطی که انسان اراده صعود به درجات بالاتر را داشته باشد. که این اراده به نوبه خود، یک عمل جدی است.
نکته پایانی آنکه بر این نردبان نمیتوان گام نهاد مگر با ایمانی در خور و سزاوار به پیامبر و امامان معصوم، که بیانگر وحی خدایند و این شاخصها را در عمل خود مینمایانند. آنان با عمل خالصانه و بیان صادقانه بهترین تفسیر قرآن را ارائه میکنند. امت های گذشته با سرپیچی از فرمان پیامبرشان این حقیقت والا را نادیده گرفتند و کیفر کفران نعمت را چشیدند. امیر ایمان تذکر میدهد که مبادا این امت راه آنها را بپیماید، یعنی امروز نسبت به ولایت الهی امام مهدی (عج) بیتوجهی نشان دهد. به بیان دیگر هشدار میدهد که آزموده را آزمودن خطاست. و آیا برای چنین هشداری گوشی شنوا هست؟
استاددانشگاه
سخن گفتن از ایمان دشوار است، بدان روی که حقیقتی والا است که در ورای عملکردها و تفسیرهای گوناگون و گاه متضاد، چنان پنهان شده که بازیابی آن آسان نیست. بهعبارت دیگر، به عدد مدعیان ایمان میتوان تعبیرهای متنوع از ایمان سراغ گرفت. اما ایمان چیست؟ چیست این گوهر گمشده که همگان میجویند و کمتر کسی کنه آن را میشناسد؟
قرآن به ما از آزمون مدعیان ایمان خبر میدهد. (عنکبوت، 2)، آزمونی که بر اساس آن میتوان مؤمن راستین را از مدعی کاذب بازشناخت. نیز به مؤمنان توصیه میکند که ایمان بیاورند (نساء، 136)، یعنی که محض ادعا را نمیپذیرد، بلکه عملی در خور ادعا را از آنان میخواهد.
برای اینکه محک ایمان را باز شناسیم، شاخصهای آن را از زبان کسی میجوییم که «امیر اهل ایمان» ویژگی بارز اوست و همگان او را با عنوان «ایمان مجسم» میشناسند. آن بزرگمرد، کسی نیست جز امام علی ابن ابی طالب علیه السلام که گوهر ایمان نه تنها در تمام اعضا و جوارح بدن، بلکه در روح بلند او نیز نمایان بود. آن گرامی در حدیثی بلند - که علامه مجلسی در دانشنامه گران ارج بحار الانوار ج 66 (چاپ بیروت) ص 73 تا 84 نقل کرده - شاخصهایی برای آزمون مهم مدعای ایمان عرضه میکند. در این یادداشت، کلامی مختصر بر اساس این حدیث بیان میشود.
حدیث ویژگیهای ایمان با این آموزه مهم آغاز میشود که ایمان سه وجه جداییناپذیر دارد: اعتراف قلبی، اظهار زبانی، عمل به اعضای بدن. حضرتش این سه وجه را عمل تمام و تمام عمل میداند. این منشور با همین سه وجه نور میافشاند، وگرنه اکتفا به یک یا دو وجه آن ما را از دستیابی به حقیقت آن دور میدارد. در این میان، وظیفه قلب را مهمترین وظیفه میداند، از آن روی که فرمانده اعضای بدن است و همه به فرمان اویند.
اما پس از آن نوبت به وظایف زبان، گوش، چشم، دست، پا، سر و... میرسد. در شمار وظایف قلب، تذکر و تفکر و معرفت جایگاهی ویژه دارد. اعضای بدن نباید تظاهری بر خلاف قلب داشته باشند؛ یعنی که ایمان هرگز با نفاق سر سازش ندارد. زبان باید در خدمت منافع راستین فرد و جامعه باشد و کارنامه زبانی که جز این باشد با مدعای ایمان نمیسازد. گوش باید وقف بر مطالبی شود که در زندگی انسان بهکار میآید، یعنی هرگونه استفاده جز این مسیر، خلاف عقل و شرع است. چشم باید دروازهای برای تفکر و ژرف نگری باشد، وگرنه، ای بسا کسانی که ظاهراً بینایند ولی کوردلی را در پیش گرفتهاند. دست باید به یاری دیگران بشتابد و دست دیگران را بگیرد نه اینکه بر سر آنها بزند.
همین گونه دیگر اعضا و وظایف آنها را بر میشمارد که این مختصر را مجال بیان نیست. امیر ایمان در پایان حدیث بیان میدارد که هر کس وظایفی را که در این منشور آمده، به انجام نرساند، ایمانش ناتمام میماند. نکته مهم آن است که دیگران همین ایمان ناتمام را همانند تابلویی پیش چشم خود مینهند و بر مبنای آن به قضاوت مینشینند و از گرایش درونی به ایمان حذر میکنند.
بدین سان کار زشت یک فرد، در ادعایی بدون پشتوانه عمل، راه را بر دستیابی دیگران به رستگاری میبندد. یعنی فردی که ادعای ایمان میکند بدون توجه به آنچه مقتضای چنین ادعای بزرگی است، نه تنها به خود، بلکه به دیگران نیز ستم میکند. البته از فرد فرد آدمیان انتظار نمیرود که بر قله بالاترین درجات ایمان جای بگیرند و تفاوت درجات در این مورد کاملاً پذیرفتنی است؛ ولی به شرطی که انسان اراده صعود به درجات بالاتر را داشته باشد. که این اراده به نوبه خود، یک عمل جدی است.
نکته پایانی آنکه بر این نردبان نمیتوان گام نهاد مگر با ایمانی در خور و سزاوار به پیامبر و امامان معصوم، که بیانگر وحی خدایند و این شاخصها را در عمل خود مینمایانند. آنان با عمل خالصانه و بیان صادقانه بهترین تفسیر قرآن را ارائه میکنند. امت های گذشته با سرپیچی از فرمان پیامبرشان این حقیقت والا را نادیده گرفتند و کیفر کفران نعمت را چشیدند. امیر ایمان تذکر میدهد که مبادا این امت راه آنها را بپیماید، یعنی امروز نسبت به ولایت الهی امام مهدی (عج) بیتوجهی نشان دهد. به بیان دیگر هشدار میدهد که آزموده را آزمودن خطاست. و آیا برای چنین هشداری گوشی شنوا هست؟
پیش به سوی آزادی
شیوا حریری
مترجم
کتابی که سال 99 ویراستاری کردم و منتشر شد درباره آزادی و رهایی و اعتماد به نفس است. البته برای کودکان. داســــــــــتان «زفى شورشی» درباره پســــــــــر شاهفردیناند است. شاهفردیناند میخواهد پسرش را از خطر حفظ کند. هر خطری! و از نظر او همهچیز ممکن است خطرناک باشد؛ از پشههایی که ممکن است پسرش را نیش بزنند تا نان که ممکن است توی گلویش بپرد و حتی حرف سین که ممکن است دندانههای تیزش دستش را ببرد. برای همین هم دهها نفر را برای مراقبت از یان استخدام میکند؛ از راهصافکن گرفته تا الفبابُر! همه اینها باعث شده تا یان هیچ تفریحی نداشته باشد جز اینکه توی قصری با دروپنجرههای بسته بنشیند و پوره و سوپ بخورد و کتابهایی بخواند که حرف سین از آنها حذف شده است؛ درست مثل یک زندانی! یان کمرو و بیدستوپا و ترسو در چنین اوضاع عجیب و غریبی بزرگ میشود و تلاشهایش برای تغییر اوضاع به هیچ جا نمیرسد. اما دختری به نام زُفی همه چیز را تغییر میدهد. دختری که درست بر خلاف یان است و چیزی به اسم ممنوعیت یا محدودیت نمیشناسد. زفی بااعتمادبهنفس، توانا و آزاد تصمیم میگیرد به یان کمک کند تا از این وضعیت خلاص شود و او هم رهایی و انتخاب را لمس کند. کتاب زفى شورشی با طنز و شیطنت شروع میشود و خواننده در ابتدا رفتارهای غریب و تصمیمهای خندهدار پادشاه را شوخی فرض میکند و جدی نمیگیرد، اما در ادامه متوجه میشود که همه چیز واقعی و از این پس پیگیری داستان و سرنوشت شخصیتهایش برایش جدی میشود. او منتظر است که این مبارزه بدون خستگی یان و زفی، همراه با پیچوخمها و ناکامیها و شکستهایش به پیروزی و رهایی بینجامد.
زفی شورشی
نویسنده: لوکاس هارتمان
تصویرگر: سوزان اُپل-گوتز
مترجم: کتایون سلطانی
ویراستار: شیوا حریری
گروه سنی: ۹+
مترجم
کتابی که سال 99 ویراستاری کردم و منتشر شد درباره آزادی و رهایی و اعتماد به نفس است. البته برای کودکان. داســــــــــتان «زفى شورشی» درباره پســــــــــر شاهفردیناند است. شاهفردیناند میخواهد پسرش را از خطر حفظ کند. هر خطری! و از نظر او همهچیز ممکن است خطرناک باشد؛ از پشههایی که ممکن است پسرش را نیش بزنند تا نان که ممکن است توی گلویش بپرد و حتی حرف سین که ممکن است دندانههای تیزش دستش را ببرد. برای همین هم دهها نفر را برای مراقبت از یان استخدام میکند؛ از راهصافکن گرفته تا الفبابُر! همه اینها باعث شده تا یان هیچ تفریحی نداشته باشد جز اینکه توی قصری با دروپنجرههای بسته بنشیند و پوره و سوپ بخورد و کتابهایی بخواند که حرف سین از آنها حذف شده است؛ درست مثل یک زندانی! یان کمرو و بیدستوپا و ترسو در چنین اوضاع عجیب و غریبی بزرگ میشود و تلاشهایش برای تغییر اوضاع به هیچ جا نمیرسد. اما دختری به نام زُفی همه چیز را تغییر میدهد. دختری که درست بر خلاف یان است و چیزی به اسم ممنوعیت یا محدودیت نمیشناسد. زفی بااعتمادبهنفس، توانا و آزاد تصمیم میگیرد به یان کمک کند تا از این وضعیت خلاص شود و او هم رهایی و انتخاب را لمس کند. کتاب زفى شورشی با طنز و شیطنت شروع میشود و خواننده در ابتدا رفتارهای غریب و تصمیمهای خندهدار پادشاه را شوخی فرض میکند و جدی نمیگیرد، اما در ادامه متوجه میشود که همه چیز واقعی و از این پس پیگیری داستان و سرنوشت شخصیتهایش برایش جدی میشود. او منتظر است که این مبارزه بدون خستگی یان و زفی، همراه با پیچوخمها و ناکامیها و شکستهایش به پیروزی و رهایی بینجامد.
زفی شورشی
نویسنده: لوکاس هارتمان
تصویرگر: سوزان اُپل-گوتز
مترجم: کتایون سلطانی
ویراستار: شیوا حریری
گروه سنی: ۹+
شناخت ایران از زبان داستان
نلی محجوب
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
شناخت سرزمینی که به آن تعلق داریم، در آن متولد شدیم، برایمان پر از خاطره میشود و همه اینها قطعاً از کودکی شکل میگیرد. با خاطرات خوش، با بازیها و شناخت محیط پیرامون؛ و آشنایی با آنچه به آن تعلق دارید. با شناخت تفاوتهای گستره قومی، زبانی و فرهنگی، معماری و سبک زندگی و... شاید برای بسیاری از ما سفر امکان پذیر نباشد. شاید رفتن به دورترین جاها و آشنایی با شهرهای گوناگون مهیا نباشد. نیاز به بستری داشته باشد که برای بسیاری از ما مهیا نیست؛ اما این همه با کتاب فراهم میشود. آن هم در سنین کودکی. کودکی که خود و سرزمینش را بشناسد به آن تعلق پیدا میکند. نسبت به سرزمینش علاقهمند میشود و همزمان با آشنایی با تفاوتها، زیستن در کنار هم و احترام به تفاوتها را میآموزد. قطعاً متوجه میشود زندگی در سرزمینش متفاوتتر از آن چیزی است که در روستا و شهر او است. آشنایی با فرهنگها و تفاوتهای قومی میتواند در نگاه کودک تأثیر بگذارد و آنها را در سنین نوجوانی آماده پذیرش و تفکر کند و نگاه برتریجویی قومی و... را از او دور نگه دارد. این روزها که بچهها بیش از همیشه محروم شدهاند و تجربههایشان محدود شده به بازیها و انیمیشنها و بزرگترهایی که هزار و یک درگیری و بیحوصلگی صبر و مجال و آرامش شان را ربوده؛ گرفتار شدهاند در تجربه نکردن واقعیتها و کنارهم و با هم تجربه کردن دست نیافتنی شده است. در این اوضاع خواندن کتابهای داستانی یا به تعبیری کتابهای داستانی آموزشی مصور میتواند به بچهها کمک کند در این سفر کردن و آموختن. مجموعه کتابهای «ایران من» به قلم مجید راستی و با تصویرگری نسیم بهاری، توسط انتشارات شهر قلم منتشر شده است. در این کتاب بچهها میتوانند درباره مشاغل گوناگون، شهرها و معماری و... آشنا شوند. در تصاویر این کتاب سعی شده به پوشش و بافت محیطی مناطق مختلف از نظر پوشش گیاهی، لباس اقوام و... دقت شود. در این کتاب با مامان سوزنی آشنا میشویم که در بلوچستان زندگی میکند و به کار سوزن دوزی مشغول است و بچهها با سوزن دوزی بهعنوان یک شغل و هنر آشنا میشوند. بابا فرشی کارش بافت فرش است و از این هنر میگوید، از چگونگی بافت و انواع فرش. از تار و پود و... تا در آخر فرشی میبافد با چهره نازنین و به او عیدی میدهد. همینطور در این مجموعه با مامان زعفرانی، مامان چای، بابا خرمایی و بابا سفالی آشنا میشویم. زنان و مردانی که در سرزمین پهناورمان به کار و هنری مشغول هستند. این مجموعه در عین حال این فرصت را فراهم میکند تا کودکان در کنار والدین علاوه بر مطالعه به گفتوگو درباره مشاغل، مناطق مختلف، پوشش افراد، محصولات کشاورزی و صنایع دستی هر منطقه آشنا شوند. والدین میتوانند از خاطرات خودشان برای بچهها تعریف کنند و حتی به بچهها تحقیق موضوعی بدهند و بعد در کنار هم یافتههایشان را به اشتراک بگذارند. در عین حال کودک میتواند در میان آشنایی با مشاغل، علاقه خودش را پیدا کند هم این درک را که برای هر چیزی که در اختیار ماست زحمتهای بسیاری کشیده شده. فرشی که زیر پای ماست، خرما، چای و زعفرانی که استفاده میکنیم و...
ایران من، فرصتی است برای آشنایی و دوستی.
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
شناخت سرزمینی که به آن تعلق داریم، در آن متولد شدیم، برایمان پر از خاطره میشود و همه اینها قطعاً از کودکی شکل میگیرد. با خاطرات خوش، با بازیها و شناخت محیط پیرامون؛ و آشنایی با آنچه به آن تعلق دارید. با شناخت تفاوتهای گستره قومی، زبانی و فرهنگی، معماری و سبک زندگی و... شاید برای بسیاری از ما سفر امکان پذیر نباشد. شاید رفتن به دورترین جاها و آشنایی با شهرهای گوناگون مهیا نباشد. نیاز به بستری داشته باشد که برای بسیاری از ما مهیا نیست؛ اما این همه با کتاب فراهم میشود. آن هم در سنین کودکی. کودکی که خود و سرزمینش را بشناسد به آن تعلق پیدا میکند. نسبت به سرزمینش علاقهمند میشود و همزمان با آشنایی با تفاوتها، زیستن در کنار هم و احترام به تفاوتها را میآموزد. قطعاً متوجه میشود زندگی در سرزمینش متفاوتتر از آن چیزی است که در روستا و شهر او است. آشنایی با فرهنگها و تفاوتهای قومی میتواند در نگاه کودک تأثیر بگذارد و آنها را در سنین نوجوانی آماده پذیرش و تفکر کند و نگاه برتریجویی قومی و... را از او دور نگه دارد. این روزها که بچهها بیش از همیشه محروم شدهاند و تجربههایشان محدود شده به بازیها و انیمیشنها و بزرگترهایی که هزار و یک درگیری و بیحوصلگی صبر و مجال و آرامش شان را ربوده؛ گرفتار شدهاند در تجربه نکردن واقعیتها و کنارهم و با هم تجربه کردن دست نیافتنی شده است. در این اوضاع خواندن کتابهای داستانی یا به تعبیری کتابهای داستانی آموزشی مصور میتواند به بچهها کمک کند در این سفر کردن و آموختن. مجموعه کتابهای «ایران من» به قلم مجید راستی و با تصویرگری نسیم بهاری، توسط انتشارات شهر قلم منتشر شده است. در این کتاب بچهها میتوانند درباره مشاغل گوناگون، شهرها و معماری و... آشنا شوند. در تصاویر این کتاب سعی شده به پوشش و بافت محیطی مناطق مختلف از نظر پوشش گیاهی، لباس اقوام و... دقت شود. در این کتاب با مامان سوزنی آشنا میشویم که در بلوچستان زندگی میکند و به کار سوزن دوزی مشغول است و بچهها با سوزن دوزی بهعنوان یک شغل و هنر آشنا میشوند. بابا فرشی کارش بافت فرش است و از این هنر میگوید، از چگونگی بافت و انواع فرش. از تار و پود و... تا در آخر فرشی میبافد با چهره نازنین و به او عیدی میدهد. همینطور در این مجموعه با مامان زعفرانی، مامان چای، بابا خرمایی و بابا سفالی آشنا میشویم. زنان و مردانی که در سرزمین پهناورمان به کار و هنری مشغول هستند. این مجموعه در عین حال این فرصت را فراهم میکند تا کودکان در کنار والدین علاوه بر مطالعه به گفتوگو درباره مشاغل، مناطق مختلف، پوشش افراد، محصولات کشاورزی و صنایع دستی هر منطقه آشنا شوند. والدین میتوانند از خاطرات خودشان برای بچهها تعریف کنند و حتی به بچهها تحقیق موضوعی بدهند و بعد در کنار هم یافتههایشان را به اشتراک بگذارند. در عین حال کودک میتواند در میان آشنایی با مشاغل، علاقه خودش را پیدا کند هم این درک را که برای هر چیزی که در اختیار ماست زحمتهای بسیاری کشیده شده. فرشی که زیر پای ماست، خرما، چای و زعفرانی که استفاده میکنیم و...
ایران من، فرصتی است برای آشنایی و دوستی.
عکس نوشت
آثار خوشنویسی و نقاشیخط یکی از مطرحترین آثاری است که در گنجینه موزه هنرهای معاصر نگهداری و به مناسبتهای گوناگون به نمایش گذاشته میشود.
آثاری از هنرمندانی مانند حسین زندهرودی، محمد احصایی، فرامرز پیلارام، رضا مافی، نصرالله افجهای و...که بعضی از آنها در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی خلق شدهاند.
آثاری از هنرمندانی مانند حسین زندهرودی، محمد احصایی، فرامرز پیلارام، رضا مافی، نصرالله افجهای و...که بعضی از آنها در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی خلق شدهاند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#زلزله
زلزله 9/5 ریشتری بندر گناوه که در بسیاری از شهرهای جنوبی کشور حس شد موضوع نوشتههای کاربران زیادی در شبکههای اجتماعی بود. بخصوص کاربران ساکن شهرهای جنوبی از اهواز تا شیراز که از حال و هوایشان هنگام زلزله و شدید بودن آن مینوشتند. نگرانی برای اتفاقی که در بندر گناوه افتاده و خسارتهای این زلزله را هم در بسیاری از نوشتهها میخواندیم: «عجب زلزله عجیبی بود. طولانى، شدید و بى صدا، انگارى که توى گهواره بودیم با یه سرگیجه عجیب. پ ن: ما ١٨٠ کیلومتری گناوه هستیم، خدا میدونه اونجا چقدر شدید حس شده»، «هنوز بدنم میلرزه از ترس»، «بد لرزیدیم...»، «برق قطعه و خب عموماً اونجا قطعی آب و کم آبی شدید در تابستون داره، امیدوارم آب قطع نشه»، «داره زلزله میاد، چه جوری اون وسط فیلم میگیرن؟!»، «امیدوارم خسارت جانی نداشته باشه و تو این وضعیت کرونا کسی بیسرپناه نشه»، «خدا به خیر کنه فقط زلزله کم بود اونم اضافه شد»، «دارند اعلام میکنند همه مراکز درمانی احتمالاً باید آماده پذیرش مراکز درمانی دیگر بشن! سیستم درمان اصلاً آمادگی پذیرش هیچ بیمار غیرکرونایی رو نداره حالا با زلزله چه کنیم؟»، «چرا زلزله اومد حوصلم نشد برم پناه بگیرم فقط پتو رو کشیدم رو سرم یه وقت آوار نریزه روم»، «خونههای گناوه اغلب ساختار قدیمیای دارن... امیدوارم بهخیر گذشته باشه»، «زلزله شهرهای دیگه وقتی توی آبادان حس میشه می ترسم که چه بلایی سر اونها ممکنه اومده باشه که ما این گوشه لرزش اش رو حس کردیم»، «چه زلزلهای اومد! وقتی آبادان آنقدر شدید و طولانی بلرزه یعنی یه جایی زلزله خیلی شدیدی اومده»، «گوشاتونو آماده کنین قراره تا چند روز این جمله «معلوم نیس کجا دارن چی کار میکنن که باز دوباره زلزله اومده» رو بشنویم»، «من هنوز خشکم زده و نمیتونم بزنم بیرون شماها چطور یهو فرار کردین از خونه زدین بیرون؟»، «خدایا این کشور را، از دشمن، خشکسالی، دروغ، کرونا، زلزله و... حفظ کن»، «زلزله اومد، تمام قابهای خونه پرت شدن پایین، سرم گیج رفت، بعد یک دقیقه هم تمام شد، فقط تمام بدنم داره میلرزه که یه وقت جایی خسارت جانی نداده باشه»، «فکر کنید در شرایط امروز بیمارستانهای کشور اتفاقی مثل زلزله هم بیفتد»، زلزله چی میگه وسط کرونا خب...»، «چه زلزله شدیدی بود! تمام لامپها و پنکه سقفی همین جور تکون میخورد. همه مردم وحشت کردند»، «زلزلهای به این شدت تو عمرم حس نکرده بودم چقدر طولانی بود. خدا به خیر کنه»، «تا حالا تو عمرم زلزله ندیده بودم (یعنی هر وقت زلزله اومده تو خونه نبودم تا متوجه بشم)اما این دفعه چنان لرزید که جبران تمام ۱۹ سال شد. خیلی زیاد لرزید».
آمار نگران کننده
سایت رکنا آماری از خودکشی در تهران تنها در یک روز اعلام کرده که بسیار نگران کننده است. براساس این گزارش از روز پنجشنبه ۲۶ فروردین تا روز جمعه ۲۷ فروردین ۸۴ مورد اقدام به خودکشی در نقاط مختلف شهر تهران ثبت شده و از بین افرادی که اقدام به خودکشی کردهاند یک نفر در همان محل جان باخته و ۱۲ نفر پس از انتقال به بیمارستان درگذشتهاند.
در شبکههای اجتماعی کاربران زیادی به این خبر و آمار اشاره کردند و آن را نگران کننده دانستند. هرچند که رییس اورژانس اجتماعی کشور این خبر را تکذیب کرد و گفت آمار تماسهای اورژانس اجتماعی از اول فروردین تاکنون کمتر از ۸۰ مورد بوده است: «این روایت تمامی ندارد. در بخش خودکشی کتابم، آماری که مربوط به سالهای 2010-2005 بود از نگاه خود وزارت بهداشت از مرز بحران ۱/۱۰۰۰ گذشته بود.
بدنه اجتماعی از آن زمان به مراتب تکیدهتر و ضعیفتر شده و امید دستنیافتنیتر. این آغاز موجیاست که بعد از پاندمی شعلهورتر هم میشود»، «خودکشی ۸۴ نفر در یک روز (پنجشنبه تا جمعه) چقدر وحشتناکه! رکنا گزارش داده که از روز پنجشنبه ۲۶ فروردین تا روز جمعه ۲۷ فروردین ۸۴ مورد اقدام به خودکشی در نقاط مختلف تهران ثبت شده است، یعنی بجز ویروس کرونایی که بر بدن نشسته، ویروس یأسی هم هست که بر ارواح خیمه زده و پابهپای خواهر خوانده جدید خود، داس مرگ را بر این شهر میگرداند.»، «چقدر وحشتناکه این آمار. گذشته از علت و علل این موضوع، باید به اطرافیانمون توجه کنیم. تو همین توئیتر چند باری دیدم که افراد با یک توئیت قصدشون رو شفاف یا غیرمستقیم گفتن و چند روز بعد خبر خودکشیشون اومده. جلوی خیلی از خودکشیها رو میشه با اقدام بموقع گرفت»، «اینکه ٨۴ نفر در تهران درطول یک روز دست به خودکشی زدن ربطی به قیمت مرغ و دلار و بیکاری و بیپولی و کرونا و افسردگی حاصل از زندگی و ... همش تقصیر انرژی منفی است. اگه سهیل سنگرزاده رو دنبال میکردن، میفهمیدن که نباید الکی ادای حال بدهارو دربیارن.»، «در یک روز ۸۴ مورد اقدام به خودکشی در تهران گزارش شده که در این میان ۱۳مورد منجر به فوت شده است! آماری تکان دهنده که حکایت از ناامیدی دارد. کارشناسان ناامیدی را علت اصلی اقدام به خودکشی میدانند.»، «نوشته از ۷:۳۰ صبح پنجشنبه تا ۷:۳۰ صبح جمعه ۸۴ نفر توی تهران خودکشی کردن! توجه کنید ۸۴ نفر! خوشبختانه اکثریت رو تونستن نجات بدن ولی واقعاً عدد عجیبی هستش».
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
دعای روز ششم
-
ضیاء موحد: مجموعه تازه اشعارم بر اساس تاریخ مرتب شدهاند
-
نقشآفرین در رواج و پیشرفت تئاتر ایران
-
ای خدایی که اولین سلام را بر زبانم نوشتی!
-
شاخصهای ایمان
-
پیش به سوی آزادی
-
شناخت ایران از زبان داستان
-
عکس نوشت
-
شهروند مجـــازی
اخبارایران آنلاین